خدایا، اونقدر تنهام، اونقدر تنهام، اونقدر تنهام که هیچ یار و یاوری جز تو ندارم. خدایا بعد سالها تصمیم گرفتم نماز بخونم. اونقدر تنهام که هیچ سنگ صبوری جز تو ندارم. نماز خوندن شد، آخرین چارۀ من. تصمیم گرفتم نماز بخونم و ازت آرامش بگیرم. حالا به معنی واقعی کلمه از سر نیاز به تو رجوع کردم. دیدم نماز خوندن تنها راه رسیدن به آرامشمه. خدایا، دارم از تنهایی میمیرم. هیچ کسی این حال بد تنهاییم رو نمیدونه، جز تو. اونقدر تنهام که دلمم باهام حرف نمیزنه. اون دفتر و نوشته هام، مدت هاست باز نمیشه. مدتهاست که به مستانه ننوشتم. و چه روزای خوبی بود وقتی به مستانه مینوشتم. دلم براش تنگ شده. از تنهایی حالم بد میشه. خسته شدم دیگه از تنهایی. خسته شدم. خدایا میخوام با نماز خوندن از تنهایی در بیام. امشب بعد مدتها نماز خوندم. احساس آرامش میکنم. خدایا، مستانه رو به من برگردون. خدایا دلم براش تنگ شده. تو این تنهاییام همش حس پیری میکنم. همش گذر زمان رو حس میکنم. خدایا خواهش میکنم. خدایا بهت توکل میکنم. خدایا، خدایا، خدایا.
خدایا ,نماز ,خدایا، ,اونقدر ,تو ,میکنم ,از تنهایی ,جز تو ,تنهام که ,نماز خوندن ,اونقدر تنهام ,اونقدر تنهام، اونقدر
درباره این سایت